حفظ‏ ‏نظام از واجبات نفسي نيست

آت الله منتظری ایشان در پایان درس نهج البلاغه سه شنبه شب‏ (‏1388/9/24‏) كه با حضور عموم مردم و طلاب حوزه علميه قم برگزار شد‏ ‏خطاب به مسئولين اظهار داشت :

‏آقاياني كه متصدي امور هستند ببينند حضرت مولا اميرالمؤمنين به‏ ‏مالك اشتر چه مي‎گويند. ايشان در نامه 53 نهج البلاغه به مالك اشتر‏ ‏مي‎فرمايد: "با مردم با محبت برخورد كن و آنها را از ته دل و قلبت دوست‏ ‏بدار، به آنها رحم كن و لطف داشته باش؛ و نسبت به مردم مانند يك درنده كه‏ ‏آنها را مي‎درد و خوردن گوشت آنها را غنيمت مي‎شمارد مباش . - اين كنايه‏ ‏از اين است كه آنها را تحقير نكن و آنها را نشكن. - چون مردم دو دسته اند: يا‏ ‏برادر ديني و مسلمان تواند يا مانند تو انسانند - معلوم مي‎شود انسان احترام‏ ‏دارد و بايد احترامش حفظ شود. - و اگر آنها لغزشي داشتند و خطايي‏ ‏كردند، يا عمدا يا از روي خطا، آنها را عفو كن همان گونه كه انتظار داري‏ ‏خداوند تو را عفو كند."

‏ ‏هيچ كجا در آيات و روايات عفو نداريم كه آنها تقاضاي عفو كنند بعد شما‏ ‏زير آن بنويسيد با عفو موافقت مي‎شود. اين شكست آنهاست و آنها‏ ‏حاضر نيستند خود را بشكنند. بنابراين وظيفه حكام و آنهايي كه قدرت دارند‏ ‏اين است كه با مردم با گذشت رفتار كنند نه با تندي . بالاخره مردم هم‏ ‏خودشان را آدم حساب مي‎كنند.‏ ‏وقتي بخواهيد به مردم زور بگوييد، آنها هم زير بار زور نمي روند و اين باعث‏ مي شود هميشه درگيري باشد، در نتيجه کشور بحراني مي شود و اختلاف پيش مي آيد. اين كه شعارهاي تند سر بدهيد و مردم را تهديد كنيد اين كار غلطي‏ ‏است .
‏ ‏
‏‏آيت الله منتظري پيرامون پاره كردن تصوير خميني و اتفاقات بعد از‏ ‏آن گفت :

‏ ‏مرحوم آيت الله خميني واقعا به اين كشور خدمت كردند، انقلاب كار ايشان‏ ‏بود و ايشان رهبر انقلاب بودند; البته معصوم نبودند و اشتباه هم داشتند؛ و‏ ‏نوع مردم قدردان ايشان هستند; ولو اين كه مردم با من و امثال شما مخالف‏ ‏باشند ولي مرحوم امام را مردم قبول دارند. حالا يك كسي در يك جايي كار‏ ‏خلافي كرد و عكس ايشان را پاره كرد، اين را ما بياييم در بوق و کرنا كنيم كار‏ ‏صحيحي نيست . چرا كه با اين كار داريد آبروي ايشان را مي‎بريد و‏ ‏مي‎فهمانيد كه ملت ايران اين گونه اند كه عكس امام خميني را هم پاره‏ ‏مي‎كنند. اصلا نبايد سر و صداي آن را بلند مي‎كرديد.

‏ ‏اين كه اين همه سر و صدا كنيد و مردم را به راهپيمايي وادار كنيد، اينها‏ ‏كارهاي موقت است و پيداست كه از اسم ايشان مي‎خواهيد استفاده ابزاري‏ ‏كنيد. وگرنه اگر شما دلسوز ايشان بوديد اصلا نبايد عكس العمل نشان‏ ‏مي‎داديد، اين كار اشتباه است . البته ما معصوم نيستيم و اشتباه داريم اما بايد‏ ‏مسئولين و بزرگان دقت كنند كه از اين گونه كارهاي اشتباه انجام ندهند.

‏ ‏بالاخره آيت الله خميني مرد بزرگي بودند اما معصوم نبودند و خود ايشان‏ ‏هم هيچگاه ادعاي عصمت نكردند. بالاتر از ايشان حضرت علي با اين که ما ايشان را معصوم مي دانيم به مردم‏ ‏مي‎فرمايد: "از مشورت عادلانه و گفتار حق ابا نكنيد و حرفتان را بزنيد چون‏ ‏من ذاتا فوق خطا نيستم ."

‏ ‏بنابراين مردم بايد آزاد باشند و حرفشان را بزنند. از اول انقلاب مرحوم امام‏ ‏مي‎گفتند و ما هم به طبع ايشان مي‎گفتيم : "استقلال، آزادي ، جمهوري‏ ‏اسلامي ." آزادي يعني مردم آزاد باشند، نه اين كه دولت آزاد باشد هر كاري‏ ‏دلش خواست انجام دهد اما مردم نتوانند حرفشان را بزنند.

‏ آیت الله منتظری در پایان گفت :

‏ ‏كار اشتباه را از هر كجا برگرديد به نفع است . آمده ايد انسانهاي متدين و‏ ‏كساني كه در انقلاب بودند و قلمشان و سخنشان در راه انقلاب بود زندان‏ ‏كرده ايد بعد مي‎گوييد بايد تعهد بدهيد، مصاحبه كنيد. ما روايات زيادي‏ ‏داريم كه اين مصاحبه ها ارزش ندارد.

‏ ‏من بارها عرض كرده ام : آقاياني كه مي‎گويند "حفظ نظام واجب است " حفظ‏ ‏نظام از واجبات نفسي نيست بلكه حفظ نظام وجوب مقدمي دارد. حفظ‏ ‏نظام براي اين است كه در سايه نظام دستورات اسلام را اجرا كنيم ، نه اين كه‏ ‏دستورات اسلام را زير پا بگذاريم به اسم حفظ نظام ; که اين كار غلطي‏ ‏است .

‏ ‏خداوند ان شاء الله به حق محمد و آل محمد به همه ما حالت ‏ ‏تنبه و بيداري عنايت فرمايد.‏ ‏بالاخره اين عبارتي که ما از نهج البلاغه داشتيم (عبارت دهم) اين بود: "وقتي که قدرت پيدا کردي بر دشمن خودت، عفو و گذشت از او شکر اين است که قدرت بر او پيدا کرده اي."
‏ ‏ان شااالله همه موفق و مؤيد باشيد

پيام تسليت شيرين عبادی بمناسبت خاموشی آیت الله منتظری

کوتاهی ما در حمایت از تو را تاریخ ایران جبران خواهد کرد


پدر مرا به بخش که در سال‌های سختی که علیه رژیم ستم شاهی‌ مبارزه می‌‌کردی ترا یاری نکردم زیرا ابلهانه می‌‌پنداشتم، حکومتی که مجهزترین ارتش خاور میانه را دارد با فریاد چند روحانی ساقط نخواهد شد - حتما به یاد می‌‌آوری که حتی تا چند ماه مانده به پیروزی انقلاب، تعداد روحانیونی که مخالف شاه بودند، تا چه حد اندک بود- شاید هم از ترس چنین می‌‌اندیشیدم و می‌‌خواستم بی‌ تفاوتی خود را توجیه کنم.

پدر مرا به بخش، زمانی‌ که پس از تحمل سال‌ها زندان و شکنجه، آزاد شدی برای تبریک به دست بوست نیامدم زیرا که جاهل بودم. نمی‌‌دانستم در زندان تو تنها پناهگاه زندانیان بودی. نمی‌‌دانستم چه نقش مهمی‌ در نزدیک ساختن گروه‌های مسلمان مبارز و چپ انقلابی‌ داشتی.

پدر مرا ببخش، زمانی‌ که همراه آیت الله خمینی به تهران آمدی و مهم‌ترین مشاور سیاسی رهبر انقلاب بودی، درایت و تیزهوشی ترا نادیده گرفتم و معنای سخنانت را نمی‌‌فهمیدم.

پدر مرا به بخش، هنگامی که در آذر ماه ۱۳۶۴ طبق تصمیم مجلس خبرگان رهبری، به عنوان جانشین امام خمینی و رهبر آینده ایران انتخاب شدی، برای تبریک نزدت نیامدم زیرا می‌‌پنداشتم که دین را به دنیا فروخته‌ای. بیشتر دوست داشتم ترا مجاهد و مبارز ببینم تا حاکم.

پدر مرا به بخش، در سال‌های ۶۶ و ۶۷ که به کشتار زندانیان سیاسی اعتراض کردی و انتقادات خود را به عملکرد غلط حکومت علنا بیان کردی، هر چند سخنانت را شنیدم، اما واکنشی در خور نشان ندادم.

پدر مرا به بخش، سال‌ها در حبس خانگی بودی ولی‌ به علت سکوت مرگباری که ایران را فرا گرفته بود و خفقانی که گلوی ما را می‌‌فشرد، مظلومیت ات را فریاد نزدم و ستمگران را رسوا نکردم.

پدر حلالم کن، که هر گاه از پاسخ در می‌‌ماندم، از خرمن دانش تو توشه بر می‌‌گرفتم، حتی در آخرین روز عمر پر عزتت نیز از تو استفتأ کردم.

ترا پدر می‌‌خوانم، زیرا حمایت از زندانیان سیاسی را از تو فرا گرفتم که بخاطر آنان از کلیه مناصب دولتی و حتی رهبری حکومت جمهوری اسلامی ایران چشم پوشیدی- ترا پدر می‌‌خوانم زیرا از تو آموختم چگونه از مظلوم دفاع کنم بدون آن‌ که علیه ظالم دست به خشونت زنم- از تو یاد گرفتم که سکوت مظلوم یاری رساندن به ظالم است و نباید که ساکت بنشینیم- پدر فراوان از تو آموختم، هر چند که رسم شاگردی و فرزندی را به جا نیاوردم.

تو پدر "حقوق بشر" در ایران هستی‌ و میلیون‌ها چون من فرزند و مرید داری. نیازی هم به قدر دانی‌ و سپاس ما نداری. اما همه ما در حق تو کوتاهی کردیم و مقصریم.

پدر ما را به بخش که تو بزرگواری. پدر کوتاهی فرزندانت را تاریخ جبران خواهد کرد. تاریخ در مورد ستمی که بر تو رفت و آزاده گی تو کتاب‌ها خواهد نوشت. تو در یادها زنده هستی‌ تا عدالت و انسانیت زنده است.

یکی‌ از میلیون‌ها مرید و شاگردت

شیرین عبادی

۱۳۶۷ تابستان سیاه

تابستان سیاه ۱۳۶۷
آیت‌الله منتظری تنها وجدان بیدار معترض در قدرت


عفت ماهباز


• آیت الله منتظری با واقع بینی درک درد و رنج مردم ایران زندگی پر ثمری داشت. او با وجدانی اسوده سر در خاک نمود. تاریخ نام ایت الله منتظری این مرد شجاع و بلندنظر مذهبی را فراموش نخواهد کرد. نقش انسانی و تاریخی او در تابستان سیاه ۶۷ بیاد همه خواهد ماند ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
دوشنبه ٣۰ آذر ۱٣٨٨ - ۲۱ دسامبر ۲۰۰۹


آیت‌الله منتظری تنها وجدان بیدار معترض در قدرت، در سال شصت و هفت. این وجدان بیدار مردم مسلمان درسی سال عمرحاکمیت جمهوری اسلامی درگذشت. مرگ او بسیاری از مردم ایران را در غم فرو برد.
سال ۶۷، درد مند و شکسته پس از تحمل "شکنجه نماز"، بخاطر نماز نخواندن به بند عمومی زندان اوین بازگردانده شدیم. بند نه، گورستانی از دردمندان جوان. خمیدگان آن فاجعه شوم. اتاق های خالی از یاران، فوج فوج اعدامیان، شکستگان شکنجه. به غم نشستگان. هر گوشه و کنار زندان حکایت خون و درد بود و یک سوال بی پاسخ، "چه شد ما زنده ماندیم"؟ چگونه شکنجه ها ناگهانی قطع شد؟ چه شد ما را به بند بازگردانند؟ چه شد بقیه افراد بند سه اموزشگاه دختران را برای شکنجه "شکنجه نماز" نبردند؟ چه شد بیش از ان نشکستیم آنچنان فروریزیم چون برگ درختان در پائیز!؟ انچنان که، در بند یک دختران اتفاق افتاد بود. دخترک جوان، برای اینکه ننویسد ««نماز می خوانند» انچه را انان می خواستند، شاهرگ گردنش را زده بود. بعد از بیمارستان دوباره شکنجه اغاز کردند و دوباره و دوباره اورا در بین افراد دیگر بند خوار و خفیف کردند، آنچنان که هنوز پس از گذشت سالیان در رنج و عذاب است. فرومایگان در قدرت، دستشان باز بود برای انچه که می خواستند! چه شد مرگ به سراغ ما نیامد؟! سوال پاسخی نداشت؟! تا ان نامه معرف آیت‌الله منتظری خطاب به ایت الله خمنی و پاسخ احمد خمینی را در کیهان خواندیم و...
"آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری خلع شد و نامه‌ی احمد خمینی به‌عنوان رنج‌نامه او در روزنامه‌ کیهان چاپ شد. منتظری بعد از خلع قائم مقامی از درس دادن در حوزه برکنار شد"*
. آیت‌الله منتظری این تنها وجدان معترض در قدرت، بعد از گذشت چندین سال از فاجعه ملی ۱۳۶۷، در «حبس خانگی» به‌سر برد. انسانی که وجدان درونی و فردی‌اش این سرکوب هولناک را تاب نیاورد و با وجودی که در مرکز قدرت بود آشکارا با اصلی‌ترین بانیان آن درافتاد؛ او در کتاب خاطراتش می گوید: "بالاخره به من می گویند: " قائم مقام رهبری، من در این انقلاب سهیم بوده ام، اگر یک نفر بی گناه در این جمهوری اسلامی کشته شود من هم مسئولم"...
با تلاش ایت الله منتظری زندانیان ساسی زن را از سال ۱۳۶۳به بعد اعدام نکردند. زنان بسیاری از سال ۱۳۶۳از تیغ مرگ رهانیده شدند و زنده ماندند در سال ۶۷ برای اینکه زنان مجاهد را اعدام کنند از ایت الله خمینی حکم ویژه اعدامشان را گرفتند. این مرد شجاع مذهبی.- در بین خانواده های زندانیان سیاسی - تنها فرد در قدرت بود که مردم به او اعتماد داشتند. دست یاری به سوی او دراز نمودند. خانواده ها، دست جمعی در سال های درد و حتی در این روزهای سبز به او شکایت می بردند و طلب داد داشتند. او در همه گاه صدای اعتراض مردم شد، ان سال های دور، ان سال های درد و خون، چون امروز انترنتی نبود و سایه ملل مترقی و سازمان ملل بسیار کم رنگ. او صدای حقوق بشر ایران شد.
او تنها فرد مومنی بود که با شهامت در زنده بودن ایت الله خمینی از او انتقاد کرد. حتی چند هفته پیش بر سر غوغای پاره شدن تصویرش سخنش را تکرار کرد و گفت ایت الله خمینی هم خطا کرده و معصوم نیست.
در ماه های اخیر، در اقدامی شجاعانه ایت الله منتظری به آزار بهاییان ایران اعتراض و از حق شهروندی آنان دفاع کرد واین در تاریخ رهبری شیعه بی سابقه است. او همجنین به اعدام های اخیر در کردستان از جمله احسان جوان، اعتراض نمود. نام این مرد مهربان نیک، و در در ردیف مبارزان حقوق بشر در ایران قراردارد.
آیت الله منتظری با واقع بینی درک درد و رنج مردم ایران زندگی پر ثمری داشت. او با وجدانی اسوده سر در خاک نمود. تاریخ نام ایت الله منتظری این مرد شجاع و بلندنظر مذهبی را فراموش نخواهد کرد. نقش انسانی و تاریخی او در تابستان سیاه ۶۷ بیاد همه خواهد ماند. او نمرده است نام بلند او شجاعت و شرافت انسانی اش در بین مردم برای همیشه زنده است.

عفت ماهباز لندن

http://efatmahbaz.blogfa.com
efatmahbas@hotmail.com

زیر نویس
۱*--کتاب فراموشم مکن خاطرات عفت ماهباز
۲-متن خاطرات حسین‌علی منتظری
«محضر مبارک آیت الله العظمی امام خمینی مدظله‌العالی
پس از عرض سلام و تحیت، به عرض می‌رساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندان‌ها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهراً اثر سوئی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندان. آن‌ها اولاً در شرایط فعلی حمل بر کینه توزی و انتقام‌جویی می‌شود و ثانیاً خانواده‌های بسیاری را که نوعاً متدین و انقلابی می‌باشند ناراحت و داغدار می‌کند و آنان جداً زده می‌شوند. و ثالثاً بسیاری از آنان سر موضع نیستند ولی بعضی از مسئولین تند، با آنان معامله سرموضع می‌کنند. و رابعاً در شرایط فعلی که با فشارها و حملات اخیر صدام و منافقین، ما در دنیا چهره‌ی مظلوم به خود گرفته‌ایم و بسیاری از رسانه‌ها و شخصیت‌ها از ما دفاع می‌کنند، صلاح نظام و حضرتعالی نیست که یک دفعه تبلیغ علیه ما شروع شود. و خامثاً افرادی که به وسیله دادگاه‌ها با موازینی در سابق محکوم به کمتر از اعدام شده‌اند، اعدام کردن آنان بدون مقدمه و بدون فعالیت تازه‌ای، بی اعتنایی به همه‌ی موازین قضایی و احکام قضات است و عکس‌العمل خوب ندارد.
بالاخره اعدام چند هزار نفر در ظرف چند روز، هم عکس‌العمل خوب ندارد و هم خالی از خطا نخواهد بود و بعضی از قضات متدین بسیار ناراحت بودند و به جاست این حدیث شریف مورد توجه واقع شود: قال رسول الله ص «ادرئو الحدود عن المسلمین ما استطعتم فان کان له مخرج فخلوا سبیله فان الامام ان یخطی فی العفو خیر من ان یخطی فی العقوبه». والسالم علیکم و ادام الله ظلکم”.
١٦ ذی الحجه ١٤٠٨ (٩/٥/٦٧)
حسینعلی منتظری»(٢)
... بعد از مدتی یک نامه دیگری از امام گرفتند برای افراد غیر مذهبی که در زندان بودند. در آن زمان حدود پانصد غیر مذهبی و کمونیست در زندان بودند. هدف آن‌ها این بود که با این نامه کلک آن‌ها را هم بکنند و به اصطلاح از شرشان راحت شوند...»(٦)
متن کامل خاطرات حسین‌علی منتظری به همراه پیوست‌ها، اتحاد ناشران ایرانی در اروپا(جملات راوی خاطرات زندان است یا...؟)
... اول محرم شد. من آقایان نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده‌ی اطلاعات بود را خواستم و گفتم الان محرم است، حداقل در محرم از اعدام‌ها دست نگهدارید... بعد گفتم اگر امام هم اصرار دارند شما یک عده از آن‌ها را که در زندان شیطنت می‌کنند و تبلیغ و فعالیت دارند مجدداً با روش صحیح بازجویی کنید و آن‌ها را درست محاکمه کنید و پس از محاکمه اگر محکوم به اعدام شدند، اعدام‌شان کنید. در این صورت لااقل کسی نمی‌گوید کسی را که به پنج سال زندان محکوم شده است، جمهوری اسلامی اعدام کرده است. و طبیعی بود که این مسائل به آقای ری شهری و احمد آقا [خمینی] منتقل شود و آن‌ها از این برخوردها و بازخواست‌های من ناراحت بودند.
... بعد از مدتی یک نامه دیگری از امام گرفتند برای افراد غیر مذهبی که در زندان بودند. در آن زمان حدود پانصد غیر مذهبی و کمونیست در زندان بودند. هدف آن ها این بود که با این نامه کلک آن‌ها را هم بکنند و به اصطلاح از شرشان راحت شوند...”(٦). خاطرات حسین‌علی منتظری اتحاد ناشران ایرانی در اروپا

آیت‌الله منتظری
ماجرای حد زدن زندانیان سیاسی به‌خاطر نخواندن نماز در تابستان سال ۱٣۶۷ با سری اول، دوم و سوم زندانیانی که بیش‌تر از گروه‌های اکثریت و حزب توده بودند تمام شد و خوشبختانه شرایط در این زمینه، به نفع بقیه‌ی زندانیان بند عادی شد و آن‌ها را برای زدن حد نماز صدا نکردند. یکی از مهم‌ترین دلایش شاید درگیری‌های درون حاکمیت در بیرون از زندان بود که مهم‌ترین نمود آن اعتراض علنی آیت‌الله منتظری در مورد کشتار زندانیان سیاسی به آیت‌الله خمینی بود. آیت‌الله منتظری در آن مقطع نایب آیت‌الله خمینی بود اعتراض‌های او سبب آن گردید ابتدا وی را در قم ممنوع‌المنبر کردند، طوری که حتی از تدریس در حوزه‌ی علمیه قم هم محروم شد. سپس او را در خانه‌اش حبس کردند
آیت‌الله منتظری این تنها وجدان معترض در قدرت، بعد از گذشت بیست‌سال از فاجعه ملی سال ۱٣۶۷، هم‌چنان در «حبس خانگی» به‌سر می‌برد. آیت‌الله منتظری انسانی است که وجدان درونی و فردی‌اش این سرکوب هولناک را تاب نیاورد و با وجودی که در مرکز قدرت بود آشکارا با اصلی‌ترین بانیان آن درافتاد؛ اگرچه به‌قیمت از دست دادن قدرت مسلم رهبری ایران برایش تمام شد. ** کتاب فراموشم مکن خاطرات عفت ماهباز


۲۷ تیر‌ماه ۱۳۶۷، خمینی، با‌ پذیرش قطعنامه‌ ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد به جنگ ۸ ساله‌ ایران و عراق خاتمه داد. او خود پذیرش قطعنامه را به "نوشیدن جام زهر" تعبیر کرد.

یرواند آبراهامیان، تاریخ ‌نگار ایرانی تبار، آغاز فشار و سرکوب در زندان‌ها را ۲۸ تیرماه ، یعنی درست یک روز پس از پذیرش قطعنامه آتش‌ بس می‌داند. او می‌گوید:

« در نخستین ساعات روز جمعه، ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ ژوئیه ۱۹۸۸)، حصارهای آهنی بر گرد زندان‌های اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلوزیون‌ها را از برق کشیدند و از توزیع نامه‌ها، روزنامه‌ها و بسته‌های دارویی (در زندان‌ها) خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده ساختند. به زندانیان دستور داده شد، که در سلول‌های خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت‌وآمد به مکان‌های عمومی، مانند درمانگاه‌ها، کارگاه‌ها، قرائت‌خانه‌ها، تالارهای تدریس و حیاط‌ها ممنوع شد.»

از طرفی بر اساس روایت بازماندگان، از جمله ایرج مصداقی، اعدام‌ها در زندان اوین چند روزی زودتر آغاز شده‌ بود.

نامه احمد و جواب نامه توسط خمینی / مربوط به قتل عام تابستان ۶۷

متن نامه خمینی / نامه بدون تاریخ که دستور قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ می باشد:

" بسم ‏الله ‏الرحمن ‏الرحيم‏

از آنجا كه منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه مى‏گويند از روى حيله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پيدا كرده‏اند، و با توجه به محارب‏بودن آنها و جنگهاى كلاسيك آنها در شمال و غرب و جنوب كشور با همكاريهاى حزب بعث عراق و نيز جاسوسى آنان براى صدام عليه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان با استكبار جهانى و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتداى تشكيل نظام جمهورى اسلامى تاكنون، كسانى كه در زندانهاى سراسر كشور بر سرموضع نفاق خود پافشارى كرده و مى‏كنند محارب و محكوم به اعدام مى‏باشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با راىاكثريت آقايان حجه‏الاسلام نيرى دامت ‏افاضاته (قاضى شرع) و جناب آقاى اشراقى ) دادستان تهران) و نماينده‏اى از وزارت اطلاعات مى‏باشد، اگر چه احتياط در اجماع است، و همين طور در زندانهاى مراكز استان كشور راى اكثريت آقايان قاضى شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازم‏الاتباع مى‏باشد، رحم بر محاربين ساده‏انديشى است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامى است، اميدوارم با خشم و كينه انقلابى خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمائيد، آقايانى كه تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شك و ترديد نكنند و سعى كنند [اشداء على الكفار] باشند. ترديد در مسائل قضائى اسلام انقلابى ناديده ‏گرفتن خون پاك و مطهر شهدا مى‏باشد. والسلام.

روح‏الله الموسوى الخمينى ‏ "

در پشت نامه بالا احمد پسر خمینی نوشته است :

" پدر بزرگوار حضرت امام مدظله‏العالى‏

پس از عرض سلام، آيت ‏الله موسوى‏اردبيلى در مورد حكم اخير حضرتعالى درباره منافقين ابهاماتى داشته‏اند كه تلفنى در سه سوال مطرح كردند:

۱- آيا اين حكم مربوط به آنهاست كه در زندانها بوده‏ اند و محاكمه شده ‏اند و محكوم به اعدام گشته ‏اند ولى تغيير موضع نداده‏اند و هنوز هم حكم در مورد آنها اجرا نشده است، يا آنهايى كه حتى محاكمه هم نشده‏اند محكوم به اعدامند؟

۲- آيا منافقين كه محكوم به زندان محدود شده‏ اند و مقدارى از زندانشان را هم كشيده ‏اند ولى بر سرموضع نفاق مى‏باشند محكوم به اعدام مى‏باشند؟

۳- در مورد رسيدگى به وضع منافقين آيا پرونده‏هاى منافقينى كه در شهرستانهائى كه خود استقلال قضائى دارند و تابع مركز استان نيستند بايد به مركز استان ارسال گردد يا خود مى‏توانند مستقلا عمل كنند؟

فرزند شما، احمد "

زير اين نامه خمینی نوشته است:

" بسمه ‏تعالى‏

در تمام موارد فوق هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگى به وضع پرونده‏ها در هر صورت كه حكم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است.

روح‏الله الموسوى "

آیت الله منتظری که از این مکاتبات با خبر میشود برای موسوی اردبیلی ، که درآن زمان رئیس شعبه عالی قضایی بود پیغام میدهد که :

" مگر قاضی های شما اینها را به ۵ یا ۱۰ سال زندان محکوم نکرده اند، مگر شما مسول نبوده اید، آن وقت تلفنی به احمد آقا میگویید که اینها را مثلا در کاشان اعدام کنند یا در اصفهان. شما خودت میرفتی با آنها صحبت میکردی که کسی که مثلا مدتی در زندان است و به ۵ سال زندان محکوم شده و روحش هم از فعالیتهای منافقین خبر دار نبوده چطور ما او را اعدام کنیم. "

آیت الله منتظرى در آن زمان در نامه معروف خود به خمينى می نویسد :


" ‏بسم الله الرحمن الرحيم


‏محضر مبارك آيت الله العظمى امام خمينى مد ظله العالى


ظرفيت همه زندانهاى كشور حدود‏ ‏سى هزار نفر است در صورتى كه زندانيان ايران اعم از عادى و سياسى و مواد مخدر‏ ‏حدود نود الى صد هزار نفر است يعنى تقريبا سه برابر، امكانات غذائى و بهداشتى‏ ‏و دوائى بسيار كم ، امكانات آموزشى تقريبا صفر، و زندانبانها نوعا افراد‏ ‏جاهل و يا تند خو و داراى عقده بودند كه غير از فحش و كتك منطق ديگرى نداشتند،‏ ‏و بالاخره زندانها در شرف انفجار بود كه من دخالت كردم و در اثر پيگيرى خيلى‏ ‏بهتر شده است ; ولى افراد تند و وارثان امثال لاجوردى منتظر استشمام نظر بيت‏ ‏حضرتعالى هستند تا خشونتها را از سرگيرند و مىگويند خشونت نظر امام مد ظله‏ ‏است زيرا لاجوردى نماينده معظم له بود و او اين روش را مىپسنديد.

‏آيا مى
دانيد در زندانهاى جمهورى اسلامى به نام اسلام جناياتى شده كه هرگز‏ ‏نظير آن در رژيم منحوس شاه نشده است ؟!‏ ‏آيا مىدانيد عده زيادى زير شكنجه بازجوها مردند؟ آيا مىدانيد در زندان‏ ‏مشهد در اثر نبودن پزشك و نرسيدن به زندانيهاى دختر جوان بعدا ناچار شدند‏ ‏حدود بيست و پنج نفر دختر را با اخراج تخم دان و يا رحم ناقص كنند؟!‏ ‏آيا مى
دانيد در زندان شيراز دخترى روزه دار را با جرمى مختصر بلافاصله پس‏ ‏از افطار اعدام كردند؟
‏آيا مىدانيد در بعضى زندانهاى جمهورى اسلامى دختران جوان را به زور تصرف‏ ‏كردند؟ آيا مىدانيد هنگام بازجوئى دختران استعمال الفاظ ركيك ناموسى رائج‏ ‏است ؟ آيا مىدانيد چه بسيارند زندانيانى كه در اثر شكنجه هاى بى رويه كور‏ ‏يا كر يا فلج يا مبتلا به دردهاى مزمن شده اند و كسى به داد آنان نمى رسد؟

‏آيا مىدانيد در بعضى از زندانها حتى از غسل و نماز زندانى جلوگيرى كردند؟

] لازم به توضیح است که زندانیانی را که بخواهند سنگسار کنند ، قبل از سنگسار غسل می دهند و بعد کفن پیچ می کنند و بعد سنگسار می کنند. [


‏ ‏آيا مى
دانيد در بعضى از زندانها حتى از نور روز هم براى زندانى دريغ داشتند،‏ ‏اين هم نه يك روز و دو روز بلكه ماهها؟‏ ‏آيا مىدانيد برخورد با زندانى حتى پس از محكوميت فقط با فحش و كتك بوده ؟

‏آيا مىدانيد در جمهورى اسلامى بر خلاف آنچه در فقه خوانديم نه جان مسلمان‏ ‏محترم است و نه مال او،قاضى حكم مىكند مال او را بدهيد خانه او را بدهيد‏ ‏كسى گوش نمى كند مخصوصا اگر در تصرف بنيادهاى انقلاب باشد؟! و افراد شوراى‏ ‏عالى قضائى هم از ترس يكديگر و يا ترس از تلفنهاى مقامات و يا جو سازيهاى‏ ‏غلط بر اين همه خلاف شرعها به وسيله سكوت صحه مىگذارند؟.


حدود هشت سال است با خشونت و اعدام زياد و بازداشت زياد و مصادره هاى بيجا‏ ‏حكومت كرديم و به جائى نرسيديم ، ... يك دختر بچه پانزده ساله خام را اعدام‏ ‏يا حبس ابد ، يا يك بدبخت راننده ساواك يا باغبان شاه يا اشرف حتى خانه نشيمن‏ ‏او را هم بگيريم ، يا شش هزار باغ تهران و حومه را مصادره يا توقيف كنيم و‏ ‏در اثر اهمال كارى بخشكانيم و صاحب باغ با رعب و وحشت و با عشق به ايران در‏ ‏اروپا و آمريكا و تركيه ظرف شوئى يا گدائى كند، و تنها كسى كه از اين مصادره‏ ‏ها بهره نبرد مستضعفين بودند.
‏ ‏

‏والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته ‏

۱۷/۷/۱۳۶۷ حسينعلى منتظرى "

شکنجه ها و رفتارهای وحشیانه ای که بر زندانیان به ویژه بر دختران باکره در آن مقطع اعمال شده است بنا بر گفته بازمانده گان آن دوره غیر قابل انکار است.

متن نامه حاكم شرع دادگاه انقلاب اسلامي خوزستان حجه الاسلام احمدي به خميني در مورد چگونگي اجراي حكم درباره منافقين، مورخه ۲۳/۵/۱۳۶۷

"بسمه تعالي

حضرت آيت الله العظمي امام خميني دامت بركاته

با عرض سلام، در رابطه با حكم اخير حضرتعالي راجع به منافقين گرچه اينجانب كوچكتر از آنم كه در اين باره صحبتي بكنم ولي از جهت كسب رهنمود و من باب وظيفه شرعي و مسئوليت خطيري كه در تشخيص موضوع به عهده ميباشد معروض ميدارد كه بر سر نفاق بودن يا پافشاري بر موضع منافقين، تفسيرها و تحليلهاي گوناگوني ميشود و نظرها و سليقه ها بين افراط و تفريط قرار دارد كه به تفصيل خدمت حاج احمد آقا عرض كردم و از تكرار آن خودداري ميشود. من باب مثال در دزفول تعدادي از زندانيان به نامهاي طاهر رنجبر - مصطفي بهزادي - احمد آسخ و محمدرضا آشوع با اينكه منافقين را محكوم ميكردند و حاضر به هر نوع مصاحبه و افشاگري در راديو و تلويزيون و ويدئو و يااعلام موضع در جمع زندانيان بودند، نماينده اطلاعات از آنها سئوال كرد شما كه جمهوري اسلامي را بر حق و منافقين را بر باطل ميدانيد حاضريد همين الان به نفع جمهوري اسلامي در جبهه و جنگ و گلوگاهها و غيره شركت كنيد، بعضي اظهار ترديد و بعضي نفي كردند، نماينده اطلاعات گفت اينها سر موضع هستند چون حاضر نيستند كه در راه نظام حق بجنگند. به ايشان گفتم پس اكثريت مردم ايران كه حاضر نيستند به جبهه بروند منافقند؟ جواب داد حساب اينها با مردم عادي فرق ميكند و در هر صورت با راي اكثريت نامبردگان محكوم شدند فقط فرد اخير در مسير اجراي حكم فرار كرد. لذا خواهشمند استدر صورت مصلحت ملاك و معياري براي اين امر مشخص فرماييد تا مسئولين اجرا دچار اشتباه و افراط و تفريط نشوند.

حاكم شرع دادگاه انقلاب اسلامي خوزستان - محمد حسين احمدي

رونوشت : حضرت آيت الله العظمي آقاي منتظري مدظله "

آیت الله منتظری نامه ایی دیگر به خمینی مینویسد و در آن گفته های حاکم شرع یکی از استانهای کشور را نقل می کند :

" سه روز قبل قاضی شرع یکی از استانهای کشور که مرد مورد اعتمادی میباشد با ناراحتی از نحوه اجرای فرمان حضرت عالی به قم امده بود. میگفت مسئول اطلاعات یا دادستان ( تردید از من است) از یکی از زندانیان برای تشخیص این که سر موضع است یا نه پرسید، تو حاضری سازمان منافقین را محکوم کنی؟ ، گفت آری، پرسید حاضری مصاحبه کنی؟ ، گفت آری، پرسید حاضری برای جنگ عراق به جبهه بروی؟ ، گفت آری، پرسید حاضری روی مین بروی؟ ، گفت مگر همه مردان حاضرند روی مین بروند، وانگهی از من تازه مسلمان نباید این همه انتظار داشت. گفت معلوم میشود تو هنوز سر موضعی، و با او معامله سر موضع انجام داد، و این قاضی شرع میگفت من هر چه اسرار کردم تصمیمات به اتفاق آرا باشد و اکثریت پذیرفته نشد، و نقش اساسی را همه جا مسئول اطلاعات دارد و دیگران عملا تحت تاثیر میباشند... . "

آیت الله منتظری با نیری - قاضی شرع اوین ، اشراقی - دادستان و پور محمدی - نماینده وزارت اطلاعات ملاقات میکند ، وی در خاطراتش زمان این دیدار را اول محرم آن سال مصادف با 23 مرداد 1367 عنوان می کند و می نویسد :

" به آنها گفتم الان محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگه دارید. آقای نیری گفت ما تا الان ۷۵۰نفر را در تهران اعدام کرده ایم ، ۲۰۰ نفر را هم به عنوان سر موضع از بقیه جدا کرده ایم کلک اینها را هم بکنیم بعد هر چه بفرمائید. "

احمد منتظری پسر آیت الله منتظری در آذر ماه سال ۸۴ در پی انتشار بیانیه سازمان دیده بان حقوق بشر در مورد نقش مصطفی پورمحمدی در اعدامهای سال ۶۷ در گفتگو با بخش فارسی رادیوB.B.C ، درستی این مکاتبات را تائید کرد.

نقش وزیر کشور و وزیر اطلاعات در نقض گسترده حقوق بشر (بیانیه سازمان دیده بان حقوق بشر) :

http://hrw.org/persian/docs/2005/12/15/iran12247.htm

آیت الله منتظری در کتاب خاطرات خود تعداد اعدامهای گروهی را بین ۲۸۰۰ تا ۳۸۰۰ نفر دانسته، اما مخالفان جمهوری اسلامی رقمی بسیار بیش از این بیان می کنند.

سازمان عفو بین‌الملل لیستی متشکل از ۲۵۰۰ نام را منتشر کرده‌است و از طرفی تا کنون ۴۴۷۸ نفر از اسامی قربانیان در سایت عصر نو جمع آوری شده است :

http://asre-nou.net/1383/khordad/29/ko/m-asami-gatlha.html

گل های پرپر شده ۶۷


به داغداران، دادخواهان ۶۷

پوستر نابستان ۶۷ (آرتا داوری)

خانم مینا انتظاری که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷ از زندان بیرون آمد، میگوید :

"زمینه اعدامهای گسترده از مدتها قبل چیده شده بود. او می گوید لاجوردی بارها به بند ما آمد و گفت ما اگر حس کنیم که ۲ ساعت دیگر نظام ما در حال فروپاشی است، ۱ ساعت قبل از آن همه شما را از بین میبریم. ما نمیگذاریم که زندانی سیاسی بماند و برود بیرون قهرمان بشود… .

... در پاییز سال ۶۶ همه ما را جمع کردند و از ما سوالاتی کردند. از قبیل جرم شما چیست؟ ، نظر شما در مورد سازمانتان چیست؟، نظرتان نسبت به نظام چیست؟، اگر آزادتان کنیم جبهه میروید؟، روی مین میروید؟ و تمام زندانیان را دسته بندی کردند. همانجا فهمیدیم که رژیم یک برنامه ای دارد. چون در اواخر ۶۴ و اوایل ۶۵ همه ما را منتقل کردند به زندان اوین... . "

دکتر رضا غفاری از زندانیان جان به در برده دهه ۶۰ و نویسنده کتاب ( خاطرات یک زندانی از زندانهای جمهوری اسلامی) در این مورد می گوید :

" ... قتل عام مسئله ای نبود که رژیم بدون حساب و کتاب وارد این کار شود. قبل از این مرحله، قطعنامه سازمان ملل در قطع جنگ توسط خمینی باید قبول می شد ، رژیم با تمامیت خود یک برنامه کامل برای اعدام زندانیان در دستور کار خود گذاشته بود و از ۶ ماه قبل این برنامه را به اجرا گذاشته بود و از یک زندان به زندانهای دیگر میرفتند و میگفتند خمینی کمیته عفو تشکیل داده و این کمیته از ما سوالهایی میکردند و به بند خود ما در گوهر دشت آمدند، من در بند ۱ سلول ۸ بودم و ۴-۳ ماه قبل از این اعدامها سوالهای مختلفی از ما میکردند و میگفتند کمیته عفو خمینی میخواهد تصمیم بگیرد که دیگر زندانی سیاسی در زندانها نباشد... او می گوید کسانی که در این اعدامها شرکت داشتند در قرنطینه کامل بودند و تا ۳ ماه از محدوده قتل گاهها خارج نشده بودند... . "

"... مامور اعدام به حاج نیری گفت ۱۰ دقیقه کافی نیست، وقتی بعد از ۱۰ دقیقه آنها را پایین می آوریم بعضی هنوز جان دارند، لطفا وقت بیشتری برای این کار بگذارید، نیری میگوید، وقت اضافی نداریم، همان ۱۰ دقیقه کافی است و مامور اعدام میپرسد چرا تیربارانشان نمیکنید این که خیلی سریعتر است ؛ نیری میگوید، این جا امکاناتمان زیاد نیست، وقتی نعش کشها در خیابانها به حرکت در میایند، خون آنها راه می افتد ، می خواهید همه عالم بفهمند ما اینجا چه می کنیم. "

توفیق عظیمی، ماجرا را از شب ۳۰ تیر، که همراه با هم‌ بند‌هایش از سالن شش اوین خارج می‌شود، این ‌گونه شرح می‌دهد :

« چشم‌بندها را زدیم و به صف ما را سوار مینی‌بوس‌های اوین کردند... ما را به انفرادی آسایشگاه بردند. در آن جا با خواندن اسامی، ما می‌بایست رو به دیوار با چشم بند بایستیم و لباس خود را در آورده، آماده رفتن به سلول‌های انفرادی باشیم. هنوز اذان صبح را از بلندگو‌ها پخش نکرده بودند، که صدای یکی از شکنجه گران به نام مجید قدوسی را شناختم. او فریاد می‌زد، تن هیچ‌کس زیرپوش نباشد و با ماژیکی که داده می‌شود، نام خود و نام پدرتان را روی بدنتان بنویسید. آن‌هایی که شهرستانی هستند نام شهرشان را هم بنویسند...‌ چند روز پس از انتقال به انفرادی اسامی عده‌ای دیگر خوانده شد. باز هم چشم بندزده آماده بودیم برای رفتن به دادگاه ویژه. پشت سر هم راه می‌رفتیم، تا رسیدیم به ساختمان قدیمی اداری اوین... در طبقه دوم اتاقی را به دادگاه اختصاص داده‌بودند. در زیرزمین همین ساختمان وسایل دار زدن را مستقر کرده بودند.».

او استخر اوین را که جلوی آسایشگاه قرار داشته است، با "هزاران دمپایی و کفش‌ِ" متعلق به اعدام شدگان‌ که در استخر تلنبار شده ‌بود دیده است .

آقای اصلانی از زندانیان جان بدر برده می گوید:

" بسیاری از دوستان ما تا زمانی که طناب دار به گردنشان افتاد حتی نمی دانستند چه اتفاقی دارد میافتد. گفتنی است بعضی از زندانیان کشته شده در قتل عام تابستان ۶۷ زندان آنها تمام شده بود و طبق قوانین خود رژیم باید آزاد میشدند و تعدادی نیز به خاطر نسبت فامیلی به قتل می رسیدند... اسامی بعضی از زندانیان که بخاطر نسبت فامیلی به قتل رسیدند :

... اشرف احمدی - شهرام عطاری - منیره رجوی - محمود تحصیلی - خواهر محمود تحصیلی - حسین تحصیلی - مریم محمدی - رضا محمدی - بهمن عبادی - عباسعلی منش رودسری ... ."

" ... ریاست هیئت مرگ را حجه الااسلام نیری بر عهده داشت. آقای اشراقی به عنوان دادستان انقلاب و آقای پورمحمدی به عنوان نماینده وزارت اطلاعات بود. کلیدی ترین سوال آقای نیری نزد نیروهایی که اتهام چپ داشتند این بود که مسلمانی یا مارکسیست!. ] " در جمهوري اسلامي كمونيستها هم در بيان عقايد خود آزاد خواهند بود " / مصاحبه خمینی با سازمان عفو بين الملل، نوفل لوشاتو، ۱۰ نوامبر ۱۹۷۸ [ سرنوشت همه کسانی که پاسخ آنها مارکسیست بود از قبل تعیین شده بود، آقای نیری با دست می فرمودند ببرینش سمت چپ - چپ در واقع مرگ با دارهای از پیش آماده شده بود که در آمفی تئاتر یا حسینیه گوهر دشت تعیین کرده بودند و بسیاری از زندانیان دوگانه برخورد میکردند و وقتی میپرسیدند مسلمانی یا مارکسیست، از نیری میپرسیدند حاج آقا برای چی این سوال را مطرح میکنید ؛ به یک تعدادی گفته بودند میخواهیم بندتان را جدا کنیم ، میخواهیم بند مسلمانها را از غیر مسلمانها جدا کنیم و با این دروغ تعداد زیادی از زندانیان را به طرف آن حسینیه ها و چوبهای دار بردند... گفتنی است از چند هفته قبل از اعدامها ملاقاتها قطع شده بود و بی خبری از عزیزان و بروز شایعات خانوادهای زندانیان را نگران کرده بود."

یرواند آبراهامیان در رابطه با چگونگی اعدام‌ها می‌نویسد:

«کسانی که پاسخ‌های نامساعد می‌دادند، بی‌درنگ به اتاق ویژه‌ای هدایت می‌شدند. در آنجا انگشترها و عینک‌هایشان ضبط و به آن‌ها گفته می‌شد که وصیت‌نامه نهایی خود را بنویسید. آنگاه آنها را به سوی چوبه‌های دار که پنهانی، در تالار سخنرانی گوهردشت و حسینیه اوین برپا شده بود، می‌بردند و در گروه‌های ۶ نفری به دار می‌آویختند. جان کندن بعضی از آن‌ها تا ١۵ دقیقه به طول می‌انجامید. چون بجای این‌که دریچه‌ای پنهانی از زیر پایشان در رَود و به پایین بیفتد، به همان شیوه قدیمی حلق آویز می شدند.».

بانو صابری می گوید :

" در زندان شایعاتی شده بود یک سری میگفتند در زندان درگیری شده و زندانیان با پاسدارها درگیر شده اند و زدوخورد بین آنها شده و تعدادی زندانی کشته شده و عده ای دیگر میگفتند که به داخل سلول زندانیان گاز فرستاده اند و آنها را خفه کرده اند و پس از چند ماه شایعات بسیار، خانوادها بسیار نگران شده بودند و میگفتند اگر بچه های ما را کشتید، حداقل جواب بدهید و ما خیلی راحت با این مسئله برخورد نکردیم و طوماری جمع کردیم و مقابل بازرسی کل کشور بس نشستیم و خواهان این شدیم که یکی از مسئولان با ما دیدار کند و صحبتی در مورد زندانیان ما بکنند ، اما متاسفانه هیچ گونه خبری به ما ندادند... . "

به گفته‌ی یرواند آبراهامیان و تایید شاهدان عینی و بسیاری از خانواده‌های زندانیان، از ۴ آذر ماه، با خانواده‌ها تماس گرفته می‌شود. آن‌ها به کمیته‌های مختلف احضار می‌شوند. ساک‌های کوچکی به خانواده‌ها تحویل داده‌می‌شود. در خبرهایی کوتاه، اعدام زندانیان را به اطلاع خانواده‌ها می‌رسانند. در اکثر موارد، وصیت‌نامه‌ای هم در کار نبوده‌است.

بانو صابری در مورد مطلع شدن از مرگ شوهران و فرزندان شان می گوید :

"مادران و خانواده های زندانیان روزی به خاطر فرزندان خود به خاوران میروند که متوجه بوی بد تعفن و عفونت و صحنه هایی از قبیل بیرون ماندن پتوهایی از زیر خاک و بیرون ماندن دستهایی از زیر خاک میشوند که خاک را کنار میزنند و جسدهای زیادی را که با لباس دفن شده اند را میبینند."

آنچنان که می دانیم قتل عام تابستان ۶۷ پس از قتل عام سال ۶۰ دومین قتل عام زندانیان سیاسی توسط حکومت اسلامی محسوب می شود ، قتل عام سال ۶۰ را در لینک زیر بخوانید :

http://www.kare-online.org/didgah/didgah-1/saf37-a.htm

مطابق آنچه که گفته شد و مطابق نظر آیت الله منتظری بسیاری از زندانیان سیاسی ، دستگیر شدگان سالیان قبل از اعدام بوده اند و حتی بسیاری بایستی آزاد می شدند و اتهام محاربه به آنان صحیح نبوده است و مطابق گفته آقای اصلانی تعدادی بخاطر نسبت فامیلی به قتل رسیده اند ، در ضمن ، ضمن محکوم کردن کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ خواستار به رسمیت شناخته شدن این فاجعه از طرف مجامع حقوق بشری به عنوان اقدام بر ضد بشریت می باشم .

ایرج شهبازی دستجرده